*عاشقانه*

توحس عاشق شدنی!!!!!!

تو حس عاشق شدنی حس رسیدن به اوج
مث رهایی از قفس یا ساحل امن یه موج
آرامش نگاه تو، من و به بند می کشه
بذار دل تنهای من دوباره عاشقت بشه



تا لحظه ی طلوع تو
چیزی نمونده ماه من
بیا و این شب بد و
از تو ترانه خط بزن
دوباره مهتاب و بیار
تو این شب بی انتها
صدای قلب من تویی
تو این شکست بی صدا

نذار که خاطرات بد
رو خنده هات خط بکشم
به روزگار من بتاب
من از تو می رسم به مـــــــن
تو حس عاشق شدنی حس رسیدن به اوج
مث رهایی از قفس یا ساحل امن یه موج
آرامش نگاه تو، من و به بند می کشه
بذار دل تنهای من دوباره عاشقت بشه

تو حس عاشق شدنی حس رسیدن به اوج



برچسب‌ها: <-TagName->
+ نوشته شده در چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:, ساعت 15:1 توسط نیلوفر |


حق با تو بود!

حق با تو بود یه جا باید تموم شه

 

حق با تو بود یه جا باید تموم شه
تا کی روزات به پای من حروم شه
خزونمون منتظر بهار نیست
حق با تو بود رسیدنی تو کار نیست
حق با تو بود گذشت دیگه جوونی
ستاره و گریه و مهربونی
گذشت دیگه از منو تو بهونه
دیوونه بازی های عاشقونه
یکی بودو یکی نبود باشه برو بود و نبود
حق با توه همه کسم من بدم عیب از تو نبود
یکی بودو یکی نبود باشه برو بود و نبود
حق با توه همه کسم من بدم عیب از تو نبود



حق با توئه روزا دیگه یه رنگ نیست
انگاری عاشق شدنم قشنگ نیست
تو راست میگی پای ما رو زمینه
حق با توه منطق دنیا اینه
حق با توه حق با تو بود همیشه
تقدیر ما هیچوقت عوض نمیشه
انگار دیگه با این چشمای قرمز
باید بهت بگم گلم
خداحافظ خداحافظ خداحافظ
یکی بودو یکی نبود باشه برو بود و نبود
حق با توه همه کسم من بدم عیب از تو نبود
یکی بودو یکی نبود باشه برو بود و نبود
حق با توه همه کسم من بدم عیب از تو نبود

 


برچسب‌ها: <-TagName->
+ نوشته شده در دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, ساعت 18:14 توسط نیلوفر |


عشق من دلم برایت تنگ میشود!

دلم برایت تنگ می شود

 

دلم برایت تنگ می شود
گرچه اینجا نیستی
هر جا می روم
یا هر كار می كنم
صورت تو را در خیال می بینم
و دلم برایت تنگ می شود
دلم برای همه چیز گفتن با تو تنگ می شود
دلم برای همه چیز نشان دادن به تو تنگ می شود
دلم برای چشم هایمان تنگ می شود كه
پنهانی به هم دل می دادند
دلم برای نوازشت تنگ می شود
دلم برای هیجانی كه با هم داشتیم تنگ می شود
دلم برای همه چیزهایی كه با هم سهیم بودیم تنگ می شود



دلتنگی برای تو را دوست ندارم
احساس سرد و تنهایی است
كاش می توانستم با تو باشم
همین حالا
تا گرمای عشق ما
برف های زمستان را آب كند
اما چون نمی توانم
همین حالا با تو باشم
ناچارم به رویای زمانی كه
دوباره با هم خواهیم بود
قانع باشم.
همیشه با تو

 


برچسب‌ها: <-TagName->
+ نوشته شده در دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, ساعت 15:38 توسط نیلوفر |


لعنت به من که ساده دل سپردم!

 

لعنت به من چه ساده دل سپردم
لعنت به من، اگر واسش می مردم
دست من و گرفته و بعد ولم کرد
لعنت به اون کسی که عاشقم کرد
******
یکی بگه که ماه من کی بوده
مسبب گناه من کی بوده
سهم من از نگاه تو همین بود
عشق تو بدترین قسمت بهترین بود
******

 



تو دل باد من و عاشقم کرد
بین زمون و آسمون ولم کرد
یکی بگه چه جوری شد که این شد
سهم تو آسمون و من زمین شد
******
لعنت به من چه ساده دل سپردم
لعنت به من، اگر واسش می مردم
دست من و گرفته و بعد ولم کرد
لعنت به اون کسی که عاشقم کرد

لعنت به من چه ساده دل سپردم


برچسب‌ها: <-TagName->
+ نوشته شده در دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, ساعت 13:53 توسط نیلوفر |


با اینکه رفتی

 

 

شعر زیبای می دونم پشیمونی...

با این که رفتی از پیشم تو هنوزم عاشقمی
می دونم پشیمونی هنوزم تویِ فکرمی
هنوز دوسَم می داریُ دلداده یِ عشقمونی
دلت برام تنگ شده وُ دلباخته و پشیمونی...
می دونم پشیمونی...
با این که رفتی از پیشم تو هنوزم عاشقمی
می دونم پشیمونی هنوزم تویِ فکرمی
هنوز دوسَم می داریُ دلداده یِ عشقمونی
دلت برام تنگ شده وُ دلباخته و پشیمونی



.
.
.
...غرورُ بشکنُ برگرد برگرد هنوزم دیر نیست
هنوزم این دلِ خسته عاشقِ وُ دلگیر نیست...

 


برچسب‌ها: <-TagName->
+ نوشته شده در یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, ساعت 10:55 توسط نیلوفر |


چرا هر شب تورو دارم!

چرا هر شب تورو دارم؟

چرا هر شب تورو دارم؟
بدون اینکه حتی یک نفس از من جدا باشی
چرا تو جاده گم می شم؟
بدون اینکه حتی یک نفس پیدا شی
چرا از بی تو می ترسم
همش دستات و می گیرم
تو ماه و بردی از شب هام
من از بی ماه، می میرم



واسه چی...
تو هنوز توی عمق ترانه ها می
واسه چی...
واسه چی...
توی هر نفسم تو هنوز باهامی
واسه چی...
مگه نه اینکه دستام و ول کردی
نذاشتی با تو دنیام و بسازم...
تو را هر شب به این جاده ی تاریک و نمناک
واسه چی... می بازم؟

چرا این جاده می پیچه؟
همه اش سمت یه بی راهه
چرا من از تو جا موندم؟
چرا دنیا پر از راهه؟
چرا دستامو ول کردی؟
چرا خواستی که تنها شم؟
نمی بینی که عمر من
مثه یه قصه کوتاهه
مثه یه قصه کوتاهه...


برچسب‌ها: <-TagName->
+ نوشته شده در یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, ساعت 10:51 توسط نیلوفر |


aks haye asheghane tanhai

 

 

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, ساعت 16:33 توسط نیلوفر |


توی این شبای دلگیر تو بیا پناه من باش!!!!!!!!!!

 

توی این شبای دلگیر تو بیا پناه من باش
توی تنهایی شکستم بیا تکیه گاه من باش
دلم از غربت اینجا بی تو بدجوری گرفته
بیا می دونم که یادم هنوز از یادت نرفته

نذار اون نگاه آخر، آخرین وداع ما شه
دل بِده به خواهش من؛ دستامون نذار جداشه
دوباره منو صدا کن ببرم تا لب رویا
بی تو امروز رو نمیخوام ،برسون منو به فردا



دوباره منو صدا کن
دلم و بازم بلرزون
هر چی فانوسه بسوزون
شب و از صدات بترسون

نذار این بلور اشکام
طعمه ی خاک سیاه شه
من می خوام عکس من و تو
توی قاب کهنه باشه
پا بذار رو چشم خیسم
شیشه ی این شب و بشکن
نذار عمر این جدایی برسه به مـــُردن من!

توی این شبای دلگیر تو بیا پناه من باش

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
+ نوشته شده در چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, ساعت 14:21 توسط نیلوفر |


خودت رابه من عادت نده!

 

خـــود را به من عادت نده مــــن مثــل هرکــس نیستـم
یک روز هستم پـــــیش تو یک روز دیـــگر نیستــــــم
از من مخواه عاشـق شدن عاشقـــی سرابی بیش نیست
آن کس که از مـن ساختند جزسایه ایی ازخویش نیست
هرگــز بـرایــــم دل مـــده چشمــــــان خود را تر نکـن
این وضع پـــر آشوب من آشفتــــــه و بـدتــــــر نکـــن
هرگــــز نگویی خواهمت من دوســــــــتت دارم هنـوز
تو حیف هستی نازنیــــــن در پای بی مهـــــــرم نسـوز
سر مستـــی و دلـــــدادگی ازمن گذشتس خستـه ام

 

 

 

من از عمق رفاقت ها، من از لطف صـداقت ها، من از بازی نور در سینه بی قلب ظلمت ها نمی ترسم، من از حرف جــــدایی ها، مرگ آشنایی ها، من از میلاد تلخ بی وفــــــــایی ها می ترسم.
من از پروانــه بودن ها، من از دیــوانه بودن ها، من از بـازی یک شعلهٔ سوزنده که آتش زده بر دامان پروانه نمی ترسم، من از هیچ بودن ها، از عشـــــــق نداشتن ها، از بی کسی و خلوت انسانها می ترسم

 

خـود را به من عادت نده مـن مثـل هرکس نیستـم


برچسب‌ها: <-TagName->
+ نوشته شده در چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, ساعت 14:18 توسط نیلوفر |